کوس لیسی وسط کون دادن
دخترش بیتا رو خفه کردن!در آخر آیدا بیتا رو به شکم خوابوند رو زمین و فاطمه رو برد نزدیک کف پاهای بیتا دخترش!!!!و گفت:الان کاری باهات میکنم که دیگه درس عبرتی باشه واستون که دیگه از این غلط ها نکنین!بعد شروع کرد دهن فاطمه رو مالوندن کف پاهای دخترش بیتا!!!!فاطمه هم در حالی که داشت از عرق کف پاهای دختر خودش بو میکشید گفت:اوفففف……بیتا خاک بر سرت با این بوی پاهات……اومممم……اوفففف……..آیدا زد زیره خنده و گفت:بخور فاطمه جون که کف پاهای دختره خودته!!!!هه…..هه…..هه……لیس بزن!!!!!فاطمه هم شروع کرد لیسیدن!!!!بیتا هم که از خجالت سرخ شده بود که مادرش داشت کف پاهاش رو زبون میزد گفت:تو رو خدا مامان معذرت میخوام!!!!میدونی که من پاهام رو زیاد نمیشورم!آیدا دوباره زد زیره خنده و گفت:حقته فاطمه!!!با اون خواهرای کون ناشورت!!!!!تو باید از عرق کف پاهای دختره خودت بخوری تا بفهمی یه من ماست چقدر کره داره!بعد صورت فاطمه رو روی کف پاهای بیتا فشار داد و گفت دیکه بسه!!
میندازمش زیر بدنم و لباش رو میمکم
چشام و باز میکنم، هنوز تار میبینم و صدای اطراف، فیدوار زیاد و زیادتر میشه.
بالای سرم نشستهست و ریز لبخند میزنه…

سکس
– صبح بخیر مرد من…
+ صبح بخیر گرمی دلم…
دستش و به صورتم میکشه و گردنم و نوازش میکنه، گاهگاهی هم موهای به هم ریختم و بهم ریخته تر میکنه.
میفهمم چی میخواد؛ شب قبلش وقتی رسیدم خونه خواب بود…
امونش نمیدم و عین جارو برقی میکشمش بغلم، صورت به صورت میشیم…
به چشایِ سیاهِ درشتش نگاه میکنم و با صدای خسته و خش دارِ بمم میگم: عاشقتم مهسا
نمیذارم حرفی بزنه… شروع میکنم ارتزاق کردن از لبای خوش فرمش… میندازمش زیر بدنم و لباش رو میمکم، صبر میکنم، با شدت لباش رو میبوسم و دوباره از اول شروع میکنم.
با خوردن کسش بهش منتقل میکنم
یه بوسه به پیشونیش میزنم، دوباره اون جمله رو درِ گوشش تکرار میکنم: عاشقتم مهسا
شروع میکنم خوردن لالهی گوشش، گردنش، نک سینهی سفت شدش، شکمش و اما کسِ نم دیده از شهوتش، شهوتی که آمیزهی عشق و لذته…
به موهام چنگ میزنه و سرم فشار میده: یعنی آره، از این کار خوشم اومده، بهتر انجامش بده.
زبونم و به دیواره های کسش میکشم و تو میکنم، در طول تمام این مراحل صدای نفس نفسش رو میشنوم، چشای بستش و میبینم، عشق و شهوت و لذتش و حس میکنم، و با تمام وجود دوست داشتنم رو با خوردن کسش بهش منتقل میکنم.
سرم و از بین پاهاش میکشه بیرون، برعکس میشیم و حالا نوبت اونه.
لبام و با تمام وجودش میمکه و بر خلاف من، سریع سراغ کیرم میره، بدون فوت وقت، شروع میکنه خوردن، لیس میزنه، گهگاهی هم با شیطنت گاز کوچیکی میزنه…
صبرمون کمکم لبریز میشه، نمیذارم گرمیِ وجودمون کاهش پیدا کنه، چشاش و با شالش میبندم و دستاش و به میلهی بالای تخت، حالا غیر قابل حدس تر میشم.
کاندوم و لخت میکنم و روش سوار
دوباره از لالهی گوش تا کسش و میبوسم و دوباره لیس میزنم، صدای آه آهش بلند میشه.
کاندوم و لخت میکنم و روش سوار، با یک فشار سعی میکنم کُلِش و جا بدم، نفسش به شماره میافته، میکشم بیرون و دوباره با شدت بیشتر تکرار میکنم، شروع میکنم آروم آروم کمر زدن، سرعت هر لحظه بیشتر میشه.
حس میکنم همه بدنم داره از سوراخ کیر بیرون میزنه، میلرزم و همین که میخوام ارضاء بشم از خواب میپرم…
میبینم ای وای، بازهم به سفر تاریخ رفتم و ما بین تصورات و تخیلات عاشقانهام با ریحانه جُنب شدم.
من الان ۱۸ سال دارم و خواب زندگی رمانتیک ۳۲ سالگیم و میبینم
latina,creampie,handjob,squirt,blowjobs,oral,big-ass,orgasm,couple,bbw,amateurs,big-tits,bbc,stepmom,stepsister,anal-sex,natural-tits,universitaria-cachonda,prima-caliente-y-borracha